یک قطره آب بود و با دریا شد

 

یک ذره خاک و با زمین یکتا شد

 

آمد شدن تو اندرین عالم چیست

 

آمد مگسی پدید و ناپیدا شد

 

(عمر خیام)

عجب سیرکی است

 

همه مان خواهیم مُرد

 

این مساله به تنهایی باید کاری کند

 

که یکدیگر را دوست بداریم

 

ولی نمی کند

 

(چارلز بوکوفسکی)

برگرفته از کتاب انسان خردمند (تاریخ مختصر بشر) ، اثر یووال نوح هراری

 

تفاوت بین

 

گذشته ، حال و آینده

 

تنها یک توهم سرسختانه ست

 

(آلبرت اینشتین)

 

سرانجام ،

 

همه ی لحظات واقعا یکی هستند

 

بنابراین ،

 

هم اکنون ابدیت است

 

(دیوید بوهم ، فیزیکدان)

منطق ، شما را از A به B می برد

 

اما

 

تخیل ، شما را به همه جا می برد

 

( آلبرت اینشتین )

ای آن که نتیجه ی چهار و هفتی

 

وز هفت و چهار دایم اندر تفتی

 

می خور که هزار بار بیشت گفتم

 

باز آمدنت نیست ، چو رفتی رفتی

 

( عمر خیام )

هیچ

دنیا دیدی و هر چه دیدی هیچ است

و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است

سر تا سر آفاق دویدی هیچ است

و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است

(عمر خیام)

دیروز گذشت و امروز نیز می گذرد

تکرار اندر پی تکرار می گذرد

گر بنگری فردا گذر روز بینی

دمی خوش باش که فردا نیز می گذرد

(ASHKAN)

گورستان پر از افرادیست

که می پنداشتند

چرخ دنیا

بدون آن ها نمی چرخد

وقتی به مدرسه رفتم از من پرسیدند :

بزرگ که شدی می خواهی چه کاره شوی؟

پاسخ دادم : "خوشحال"

به من گفتند سوال را درست متوجه نشده ای!

در جواب گفتم شما زندگی را درست متوجه نشده اید

(جان لنون)

 

(آلبر کامو)

قاصدک

قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟

از کجا وز که خبر آوردی ؟

خوش خبر باشی ، اما ، اما

گرد بام و درِ من

بی ثمر می گردی

انتظار خبری نیست مرا

نه ز یاری نه ز دیّار و دیاری ، باری

برو آنجا که بُوَد چشمی و گوشی با کس

برو آنجا که تو را منتظرند

قاصدک

در دل من همه کورند و کرند

دست بردار از این در وطن خویش غریب

قاصد تجربه های همه تلخ

با دلم می گوید

که دروغی تو ، دروغ

که فریبی تو ، فریب

قاصدک هان ، ولی  ... آخر ... ای وای

راستی آیا رفتی با باد ؟

با توام ، آی ! کجا رفتی ؟ آی

راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟

مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟

در اجاقی طمع شعله نمی بندم

خُردک شرری هست هنوز ؟

قاصدک

ابرهای همه عالم شب و روز

در دلم می گریند

( مهدی اخوان ثالث )